وقتی یکی مریض میشه شما میشی خانم پرستار
انقدر مهربونی که تا میبینی یکی از اطرافیان حال نداره میشی یه پا پرستار .جدیدا که عموغلی زانوشو عمل کرده بود به هیشکی مهلت نمیدادی بهش برسه زود زود میگفتی کی غذا میدین من ببرم وکی وقت داروشه کی پا میشه من از دستش بگیرم اذیت نشه خلاصه وقتی هم که میدیدی رو تختش دراز کشیده میرفتی می خوابیدی پیشش و میگفتی عزیزم کاری داشتی به من بگو.پریسا هم میگفت روژین بابای منه من باید بهش برسم و پیشش بخوابم تو هم میگفتی پریسا حسودی میکنیی ههههههههههههه بعد میگفتی عموغلی تا پریسا میخواد بیاد من میام پیشت که اون حسودیش بشه وهمش سر به سر هم میذاشتین فدات شم که خیلی ناز و شیطون و مهربونی تا اینکه عموغلی خوب شد و شما راحت شدی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی