روژین روژین ، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 24 روز سن داره

فرشته ما روژین

مسافرت نوروزی

ما هر سال عید رو سراب میمونیم و مسافرت نمیریم چون هم عید  همه جا شلوغه و هم کسب و کار بابا تو تعطیلات عید براهه.خلاصه امسال هم مثل هر سال برنامه اینطور بود.تا اینکه دایی مهذداد گفت بریم اصفهان تو وروژین هم با ما بیایین.اولش حسابی گریه کردی که من بدون بابام جایی نمیرم.بعد بابات قانعت کرد که تعطیلات عیدو از صبح تا شب مغازست تو تو خونه هم که بشینی اونو خیلی کم میبینی.خلاصه دایی مهرداد اینا و دایی مهدی اینا و اننه و فاطی و من و شما ووروجک شش روز رفتیم مسافرت(تهران و اصفهان)وای انقدر بهمون خوش گذشت که نگو .مخصوصا به تو و امیر حسین که یه لحظه هم خسته نمیشدید و همش مشغول بازی و شیطونی بودین.تو ماشین همش بازی میکردین کوروش هم که دلش میخواست بیا...
9 فروردين 1393

جشن نوروز و تولد دختر گلم

همش میگفتی مامان امسال تولدمو تو مهد کودکمون بگیریم.منم میگفتم اخه دخترم تولد تو که شش فروردینه همه بچه ها خونشونن یا میرن مسافرت .تا اینکه تصمیم گرفتیم که قبل از عید بگیریم که اونم مصادف شد با جشن نوروز مهدمون.اول جشن نوروزو برگزار کردیم و بعدش گفتی مامان واسه جشن تولدم لباس عروسمو بپوشون .در ضمن من میخوام اذری برقصم.الهی من قربون تو بشم که واسه همه چیز با این سن کمت برنامه ریزی میکنی.خلاصه انقدر خوشگل رقصیدی که میخواستم فقط بخورمت.کیکت هم مثل هر سال مدل حیوان همان سال بود.امسال هم که سال اسب بود یه اسب خوشگل واست سفارش داده بودم.ایشالا که صد و بیست سال عمر کنی دختر خانوم و خوشگلم. 
9 فروردين 1393

از اینکه تو رو دارم احساس خوشبختی میکنم

روژین دختر گلم روز به روز داری بزرگ میشی قد میکشی داری خانوم میشی و من نمیدونی چقدر از بزرگ شدنت خوشحالم.وقتی شعرای خوشگل میخونی وقتی باهام انگلیسی صحبت میکنی وقتی سعی میکنی فارسی رو کامل صحبت کنی و وقتی داری کلمات ترکی رو هم به فارسی و هم به انگلیسی یاد میگیری نمی دونی چقدر کیف میکنم . ...
15 دی 1392

جشن یلدا تو مهد کودک کلبه شادی

سی ام اذر ماه رسید و ما تو مهدمون جشن یلدا رو برگزار کردیم و به تو و دوستات خیلی خوش گذشت.مریم جون مربیتون رویش دانه را در قالب یک شعر خوشگل بهتون یاد داده بود.شما هم نقش گل رو اجرا کردی الهی قربونت برم با اون صدای نازت خیلی خوب خوندی فدات شم. ...
14 دی 1392