عالی قاپو
مسافرت نوروزی
ما هر سال عید رو سراب میمونیم و مسافرت نمیریم چون هم عید همه جا شلوغه و هم کسب و کار بابا تو تعطیلات عید براهه.خلاصه امسال هم مثل هر سال برنامه اینطور بود.تا اینکه دایی مهذداد گفت بریم اصفهان تو وروژین هم با ما بیایین.اولش حسابی گریه کردی که من بدون بابام جایی نمیرم.بعد بابات قانعت کرد که تعطیلات عیدو از صبح تا شب مغازست تو تو خونه هم که بشینی اونو خیلی کم میبینی.خلاصه دایی مهرداد اینا و دایی مهدی اینا و اننه و فاطی و من و شما ووروجک شش روز رفتیم مسافرت(تهران و اصفهان)وای انقدر بهمون خوش گذشت که نگو .مخصوصا به تو و امیر حسین که یه لحظه هم خسته نمیشدید و همش مشغول بازی و شیطونی بودین.تو ماشین همش بازی میکردین کوروش هم که دلش میخواست بیا...
نویسنده :
گلناز
9:02
جشن تولد دختر گلم
جشن نوروز در مهد کودک کلبه شادی
جشن نوروز و تولد دختر گلم
همش میگفتی مامان امسال تولدمو تو مهد کودکمون بگیریم.منم میگفتم اخه دخترم تولد تو که شش فروردینه همه بچه ها خونشونن یا میرن مسافرت .تا اینکه تصمیم گرفتیم که قبل از عید بگیریم که اونم مصادف شد با جشن نوروز مهدمون.اول جشن نوروزو برگزار کردیم و بعدش گفتی مامان واسه جشن تولدم لباس عروسمو بپوشون .در ضمن من میخوام اذری برقصم.الهی من قربون تو بشم که واسه همه چیز با این سن کمت برنامه ریزی میکنی.خلاصه انقدر خوشگل رقصیدی که میخواستم فقط بخورمت.کیکت هم مثل هر سال مدل حیوان همان سال بود.امسال هم که سال اسب بود یه اسب خوشگل واست سفارش داده بودم.ایشالا که صد و بیست سال عمر کنی دختر خانوم و خوشگلم.
نویسنده :
گلناز
8:44
از اینکه تو رو دارم احساس خوشبختی میکنم
روژین دختر گلم روز به روز داری بزرگ میشی قد میکشی داری خانوم میشی و من نمیدونی چقدر از بزرگ شدنت خوشحالم.وقتی شعرای خوشگل میخونی وقتی باهام انگلیسی صحبت میکنی وقتی سعی میکنی فارسی رو کامل صحبت کنی و وقتی داری کلمات ترکی رو هم به فارسی و هم به انگلیسی یاد میگیری نمی دونی چقدر کیف میکنم . ...
نویسنده :
گلناز
0:11